عکس نوشته و متن هایی نوستالژیک از ده 50 و 60 ها رو برای شما آماده کردیم
«دیدی درد نداشت؟» جمله نوستالژیک پدر و مادرها بعد از آمپول زدن به بچه هاشون درحالی که بچه داره خون گریه می کنه! یعنی اون همه اشکی که ریخته اشک شوق بوده؟
تصاویر نوستالژیک کتاب های درسی دهه 60 ؛ تصاویر و داستان های کتاب های دهه 60 برای بسیاری از افراد همراه با خاطرات شیرین است . پ.ن ؛ دقت کردین باباهای اون موقع همشون مذهبی بودن . . . !
میدانی انقدرخندیدندپشت سرم که دیگر طنزی نوستالژیک بیش نیستم. اشکهایمم دیگرچموش شده اند چون صاحبشان از تنهایی در میان دنیایی که تو سوزاندی رهاشده دیگر مرگ بهتر از تاریکی هرشبیس که بایاد تو الوده اش میکنم
مادرم سالهاست صورت غمگینش را پشت پر چادرش پنهان میکند و من زیر کرم و رژ و صد مدل بزک... اصل ماجرا فرقی نمی کند... او نوستالژیک غمگین است و من مدرنیته و این نقطه مشترک نسل من و تمام زنان نسل های قبل و بعد از من دنیاست... اینکه
بعضی روزها، بالقوه جمعه هستن حتی اگر جمعه نباشن.... یعنی اصلا لازم نیست تقویم رو نگاه کنی یا از کسی بپرسی... همینکه هوای یه موزیک نوستالژیک میزنه به سرت... همینکه یه تک بیت رو مثل دیوونهها صدبار تووی ذهنت میخونی، همینکه تا چشمات رو میبندی، حس میکنی یک نفر داره
عید واسمون شور و هیجان داشت
عیدى میگرفتیم
کم یا زیاد همین که دلمون خوش میشد کافى بود
چقدر مسافرتهاى فامیلى میرفتیم
حالا هرکى هرجا میره میترسه کسى بفهمه
همه چی عالی
همه چی باحال
هممون عین هم بودیم
عین گروه سرود
لباسای شکل هم
خونه های عین هم
عمه
خاله
دایی
عمو
.
مامان بزرگا و بابا بزرگا که جز خونواده بودن
اگه می خواستیم جایی بریم گروهی میرفتیم
اگه قرار بود کاری کنیم دست جمعی میکردیم
کی میگه ما نسل سوخته ایم؟!
نه موبایلی
نه تبلتی
نه لپ تاپی
نه اینترنت و فضای مجازی
همه چی واقعی بود
دنیای ما واقعی واقعی بود
با همه خوبی و بدیش
همه چی راست راستکی بود
.
تلفن که نبود اونوقتا
میرفتیم خونه همدیگه میدیدیم نیستن
بعد میفهمیدیم اونام اومدن خونه ما، پشت در ما
کلی ذوق میکردیم و میگفتیم: وااااای دل به دل راه داره
خلاصه که نسل سوخته خودتونین بابا
ما عین عسل زندگی کردیم
بچگی کردیم
حاااااال کردیم
.
تقدیم به تمام کودکان زنده دل دیروز دهه ۴۰ ، ۵۰ ، ۶۰
عیدى میگرفتیم
کم یا زیاد همین که دلمون خوش میشد کافى بود
چقدر مسافرتهاى فامیلى میرفتیم
حالا هرکى هرجا میره میترسه کسى بفهمه
همه چی عالی
همه چی باحال
هممون عین هم بودیم
عین گروه سرود
لباسای شکل هم
خونه های عین هم
عمه
خاله
دایی
عمو
.
مامان بزرگا و بابا بزرگا که جز خونواده بودن
اگه می خواستیم جایی بریم گروهی میرفتیم
اگه قرار بود کاری کنیم دست جمعی میکردیم
کی میگه ما نسل سوخته ایم؟!
نه موبایلی
نه تبلتی
نه لپ تاپی
نه اینترنت و فضای مجازی
همه چی واقعی بود
دنیای ما واقعی واقعی بود
با همه خوبی و بدیش
همه چی راست راستکی بود
.
تلفن که نبود اونوقتا
میرفتیم خونه همدیگه میدیدیم نیستن
بعد میفهمیدیم اونام اومدن خونه ما، پشت در ما
کلی ذوق میکردیم و میگفتیم: وااااای دل به دل راه داره
خلاصه که نسل سوخته خودتونین بابا
ما عین عسل زندگی کردیم
بچگی کردیم
حاااااال کردیم
.
تقدیم به تمام کودکان زنده دل دیروز دهه ۴۰ ، ۵۰ ، ۶۰
کى میگه ما نسل سوخته و جزغاله شده ایم؟
ما که تو خونه هاى بزرگ با حیاط و باغچه و طاقچه زندگى کردیم
خوابیدن توى پشه بند
آب تنى توى حوض داشتیم
کیک تولدامون خیلى بزرگ بود
هر کى کادو میداد از صمیم قلبش بود
کسى واسه کادو دادن مارو قیمت گذارى نمیکرد
حتی خونه ی نوه خاله عمه بابامون هم میرفتیم
نه حالا که خواهر برادر هم به زور همو میبینن
ما که تو خونه هاى بزرگ با حیاط و باغچه و طاقچه زندگى کردیم
خوابیدن توى پشه بند
آب تنى توى حوض داشتیم
کیک تولدامون خیلى بزرگ بود
هر کى کادو میداد از صمیم قلبش بود
کسى واسه کادو دادن مارو قیمت گذارى نمیکرد
حتی خونه ی نوه خاله عمه بابامون هم میرفتیم
نه حالا که خواهر برادر هم به زور همو میبینن
قدیما ﺣﺮﻳﻢ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﻧﺒﻮﺩ ﺣﺘﻲ ﺣﻤﺎﻣﺶ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺑﻮﺩ،ﻭﻟﻲ ﭼﺸﻢ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻫﺮﺯﻩ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺎﻱ ﻛﺴﻲ ﺟﻠﻮ ﻛﺴﻲ ﺩﺭﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ،ﻭﻟﻲ ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺯﺩﻥ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺣﺮفی ﺗﻮی ﺩﻟﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ،ﺣﺮﻓﻲ ﻫﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻛﺴﻲ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺑﺮﮔﺮ ﻭ ﭼﻨﺠﻪ ﻭ ﺑﺨﺘﻴﺎﺭﻱ ﻧﺒﻮﺩ،ﮊﻟﻪ ﻭ ﭘﺎﻱ ﺳﻴﺐ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻧﻮﻥ ﻭ ﭘﻨﻴﺮ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﺝ ﻛﻼﺳﺶ ﺗﻮﻱ ﺳﺒﺰﻱ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺗﺮﺷﻲ ﻭ ﺁﺵ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺎﻱ ﻛﺴﻲ ﺟﻠﻮ ﻛﺴﻲ ﺩﺭﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ،ﻭﻟﻲ ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺯﺩﻥ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺣﺮفی ﺗﻮی ﺩﻟﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ،ﺣﺮﻓﻲ ﻫﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻛﺴﻲ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺑﺮﮔﺮ ﻭ ﭼﻨﺠﻪ ﻭ ﺑﺨﺘﻴﺎﺭﻱ ﻧﺒﻮﺩ،ﮊﻟﻪ ﻭ ﭘﺎﻱ ﺳﻴﺐ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻧﻮﻥ ﻭ ﭘﻨﻴﺮ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﺝ ﻛﻼﺳﺶ ﺗﻮﻱ ﺳﺒﺰﻱ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺗﺮﺷﻲ ﻭ ﺁﺵ ﺑﻮﺩ.