جمهوری ما نشانگر اسلام است
افکار پلید فتنهجویان خام است
جمهوری اسلامی ما جاوید است
دشمن زحیات خویشتن نومید است
از خون سرخ بهمن سرسبز شد بهاران
اندیشه باور شد، در امتداد باران
بر صخرههای همّت جوشیده خون غیرت
بانگ سرود و وحدت آید زچشمه ساران
و الفجر بهمن آمد، فصل شکفتن آمد
بر پهندشت باور، خالی است جای یاران
فجر است و سپیده حلقه بر در زده است
روز آمده، تاج لاله بر سر زده است
با آمدن امام در کشور ما
خورشید حقیقت زافق سر زده است
برخیز که فجر انقلاب اسلامی امروز
بیگانه صفت، خانه خراب است امروز
هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد
از لطف خدا نقش بر آب است امروز
سالهای حکومت ستم، گرفتار چنگ یأس بودیم. ناامید از پیروزی و مقهور قدرت، دشنام به «شب» میدادیم و نفرین به «ستم» میکردیم. اما... مسیحا نفسی، احیاگر نفوس شد و حیات این ملت را جانی تازه بخشید. «روح خدا» بود که در جان افسرده مردم دمیده شد. حنجرههای داوودی، در رهگذر باد و چشم انداز آفتاب و در موج خون و شط شهادت، سرود فجر حقیقت را سرداد. امام آمد، نشسته بر بال فرشتگان. امام در پیام خدایی اش در شهید آباد «بهشت زهرا»، در «صور انقلاب» دمید و مردم را در عرصههای حق و محشر نهضت جان بخشید. «صبح صادق» انقلاب بود. فجر ایمان، از شرق مکتب سرزده بود که به نماز عشق ایستادیم. در محراب حق، رو به کعبه عرفان، با وضویی از خون دهها هزار شهید، بر سجاده صدق نشستیم و پیشانی اخلاص بر مهر«تعبّد» نهادیم و دل به «ولایت» سپردیم و این، معجزه انقلاب بود.
این روزها بوی خوش بهار آغشته به عطر معطر آزادی از راه میرسد و تقویم تاریخ یک بار دیگر برگ زرینی را به خود میافزاید و انقلاب شکوهمند اسلامی ما بیستوسومین سالگرد پیروزی خود را جشن میگیرد؛ انقلابی که صفحهای زرین را در تاریخ حیات انسانهای به خوابرفته گشود، و صلای دینداری، عدالتخواهی، استقلالطلبی و آزادگی را در گوش جان خفتگان طنینانداز کرد.
سلام برتو ای مطلع فجر! ای سپیده سحر، ای انفجار نور، خوشآمدی. خوش آمدی که با آمدنت غلهای سنگین ازگردنمان فروریخت،زنجیرها از دست و پایمان گسیخت، کمرهای خمیدهمان راستشد،برلبهای پژمردهمان شکوفههای تبسم نشست، در قلبهای سوختهمانگلبوتههای عشق و امید روئید و برگونههای زردمان گلخندههای سرخنمودار شد.
خوش آمدی که با مقدمت، عطرآزادی به جای بوی باروت در فضایمیهن اسلامیمان پیچید. قفسها شکسته شد و نفسها از زندان سینههارهایی یافت. خوش آمدی که با آمدنت، سوز و سرما از شهرو دیارمانگریخت، برفهای بهمن با حرارت ایمان و اخلاص، آب حیات شد.
خوش آمدی فجرآزادی! که با آمدن تو، امام آمد، امامی که بر سربیدادگران، خروش کلیم داشت و برجان امت، دم مسیح. کلامش بوی وحیداشت و طعم شیرین آوای انبیا. دم مسیحاییاش مردگان گورستان ترسو یاس را حیاتی نوین بخشید، قیامتبپا کرد، غباری عظیمبرانگیخت، غباری که چشم «چپ» و «راست» را کور کرده است.
فجرآزادی! خوش آمدی که آمدنت، شرنگ مرگ به کام شاهان ریخت،سلطه را به قبرستان سلطنتسپرد، کنگرههای قصر استکبار را فروریخت. فجرآزادی! سوگند بنام زیبایت، «والفجر» ، «و الصبحاذا تنفس» ، «واللیل اذا ادبر» ، که نام پاک تو را رزمندگانپاکبازمان برکوه و دشت صحنههای نبرد، «والفجر» مینویسند، ومادران شهید پرورمان، گوهر اشک خویش را نثار مقدم تو میکنند.
فجرآزادی! ماهنوز طعم تلخ شلاق استبداد را از یاد نبردهایم;هنوز نشانههای تحقیر را در سیمای پرچین پدرانمان میبینیم; هنوزعربدههای مستانهی شاهان، پرده گوشمان را میآزارد; هنوز جایزنجیرها بردست و پایمان پیداست. فجرآزادی! سینههای شکستهمانهنوز سنگینی صخرههای دوهزار و پانصدساله را از یادنبرده است.
ای فجر! شب زدگان گیتی تو را میخواهند; ای آزادی! بندیان ستمتو را میجویند و ای خمینی! مستضعفان جهان نام تو را زمزمهمیکنند.
فجرآزادی! به شهرما خوش آمدی; اندکی بیابالا، بیا که در دوسویزمین انتظار تو را دارند. بیا که در صور، در صیدا، در قدس، دربیروت، در مراکش، در بغداد، در هرات، در مصر و در صحرا بهانتظار تو نشستهاند.
فجرآزادی! در شهر پیامبر و در مسجدالحرام، به انتظار تواند،به زادگاه خویش هم سفری کن.
فجرآزادی! خبرداری که فجرهای کاذب چون دم گرگ در افق پیشاپیشتو به ارعاب خلق پرداختهاند؟ تو زودتر بیا که با آمدنت، گرگهامیگریزند. فجرآزادی! مقدمت را گرامی میداریم، پیامت را پاسداریمیکنیم و در پیشگاه آفرینندهات «فالق الاصباح» و «رب الفلق»
سربه سجده مینهیم. ای فجر زندگی! انفجار نور! گامتبخیر، نامتبلند، فروغت فزونتر، حال که آمدهای پس بمان و بمان، جاودانهباش.