بیست طبقه لاف بزرگی است
برای مردن کافی است از ایوان یک خاطره پایین بپری
***********************
کاش خودت هم مثل خاطراتت
برای ماندن سرسخت بودی
***********************
گـاهـی بــاید رفـت و بعضـی چیــزهای بردنـی را بـا خـود بــرد
مـثل یـــــاد مـثل غــرور و آنچــه ماندنـیست را جــا گــذاشت
مـثل خــاطره مـثل لبـخند
رفـتنت ماندنــی مــی شود وقتــی کـه نبــاید بـروی !
***********************
خطــر داشت امــا !
خاطرت می ارزید که از تـــو این همه خاطـــره بسازم !
***********************
باید یاد می گرفتم
از هر چیزی عشق و خاطره نسازم !
شاید منظورِ باران من و تو نبودیم
***********************
مرا که میشناسی
وسواس دارم
وقتِ رفتن تمام خاطرات را تا میکنم
میگذارم کنجِ گنجه
بویِ نفتالین که مشامشان را پر کند
تمامِ بیدها مجنون می شوند!
***********************
به صدایت که معتاد شدم رفتی
حالا هر روز خاطره تزریق می کنم
***********************
بعضی وقت ها شریک تمام خاطراتت
فقط یک شماره ی خاموش است
***********************
هی لعنتــــی !
مـــن مــــــی روم !
تـــو مـــــی مــــانــی بــا دنـیــایـــی از خــــاطـــــرات
راســتـــی آن روز کـــــه دلـــــداده تــو شــــدم یــادت هست ؟
از آن جــا بـــه بـــعــدش را پـــاک کــــن !
***********************
اینجا کسی بر زمین افتاده
تو با خاطراتت از رویش رد شدی و رفتی
***********************
دیگر خودت هم برگردی نمیپذیرم !
من فقط با خاطراتت زنده ام !
***********************
همیشــــــــه مـی گفتنــــد
سختی ها نمک زندگیست
امــــا چــــرا کسی نفهمیـــــد نمک برای من که خاطـــــراتم زخمی ست
شور نیست مـــــزه درد می دهد
***********************
زندگی یعنی یک نگاه ساده
تنها چند خاطره و تنها چند لحظه
زندگی یعنی همین نگاهی به یک عکس ساده
***********************
من برایت خاطره ساختم
امّا آخرش چه ؟
تمام زندگی ام را باختم
***********************
مـَردُم چـه میفهمند
از قاب ِخالی ات کـنج اتـاقـم
خـاطـرات تـوست کـه ورق مـیـزند نـگـاهـم را بـه نـقـش آفــرینی
***********************
یکی بیاید دست این خاطره ها را بگیرد ببرد گردش …
کلافه کرده اند مرا بس که نق می زنند به جانم …
***********************
تکثـــیر مـی شـــونــد و نــمی مــیرند
سلـــول های خـــاطـــره ات در مـــن
***********************
این خاکستر که می بینی خاکستر سیگار نیست
خاطرات منند که هر شب با خودم دود می شوند
***********************
عابرانی که از کنارم می گذرند
مست عطر تنم می شوند و نامش را که می پرسند
دلم می لرزد چگونه بگویم خاطرات توست؟
***********************
آقـــای شــهــردار!
بگویید انقـدرعوض نکـنند رنـــگــــ و روی ایـــن شـهر لعنتی را …
این پیاده روها ، میــدان ها ، رنگ و روی دیوارها
خــــاطـــراتــم دارنـــد از بـیـنــــــ مــی رونــــد . . .
***********************
مرا محکم تر در آغوش خود بگیر
من هنوز هم نمی خواهم تو را به دست خاطرات ” لعنتی ” بسپارم
***********************
چقــدر باید بگذرد تا مـن در مـرور خـاطراتم
وقتی از کنار تــو رد میشوم تنـــم نلــرزد بغضــم نگیــرد
***********************
جـور مـیـکـنـد خـدا در و تـخـتـه را بـا هـم
آن طـور کـه تـو و مـرا آشـنـا کـرد
تـو شـدی خـاطـره سـاز و مـن خـاطـره بـاز
***********************
دختر کبریت فروش را یادت هست ؟
او کبریت را پشت به پشت روشن میکرد ، من اما سیگارم را
من و او هر دو دنبال خاطره هاییم
او از سردی هوا مرد اما من طولی نمیکشد … نگران نباش
همه وجودم سردی هوای توست !